خبرگزاری فارس استان کردستان؛ هیوا ملکی، مثل هر عاشق اهل قلمی از کتاب خواندن در بچگی شروع کرده است و خاطرات جذابی از روزهایی که ترک موتور پدرش مینشست و از قروه به کتابخانهها و کتابفروشیهای سنندج میآمد، دارد حالا مربی مسوول مرکز قروه است و نویسندگی چهار کتاب برای کودک را در کارنامه خود دارد که آخرین آنها لبخند سیروان است علاوه بر نویسندگی قصهگوی خوبی هم هست و بر همین اساس جوایز متعدد ملی، منطقهای و استانی را کسب کرده است. بیست وپنجمین جشنواره استانی قصهگویی بهانهای شد تا پای حرفهای این نویسنده و قصهگو که به عنوان داوران جشنواره حضور یافته بنشینیم. اولین تجربه قصهگویی فارس: قصهگویی را از کچا و چه زمانی شروع کردید؟ باید بگویم مانند هر دختر بچهای اولین قصهگوییهای من نیز برای عروسکهایم بود. وقتی که داشتم برایشان از اضطرابهایم و دغدغههایم میگفتم. وقتی آرزو داشتم چتر صورتی با بادکنکهای رنگی داشته باشم و داشتن آن را از زبان خرگوش موفرفری که زیر باران خیس شده بود و باد چتری را برایش به ارمغان میآورد را برای عروسک زمزمه میکردم. در واقع اولین بار و به صورت جدی در جشنواره قصهگویی استانی تنها وقتی دو هفته بود که دعوت به کار شده بودم قصه گویی کردم. و قصه پیشی جیلینگ جیلینگ را به روایت نشستم. و با آن به و در بخش مهارتهای فردی قصهگو برگزیده شدم. فارس: قصهگویی در جشنوارهها چه تفاوتی دارد؟ قصهگویی در مراکز کانون پرورشی فکری کودکان با جشنوارهها تفاوت دارد. البته این تفاوتها بیشتر به اجرا برمیگردد و در ماهیت آن تفاوتی چندان ندارد. به طور مثال عمدهترین هدف قصهگویی که ایجاد ارتباط موثر با مخاطب است در هر دو مقوله رعایت میشود و یا انتخاب درست قصه و همچنین تناسب قصه با گروه سنی مخاطب و بسیاری دیگر از مسائل بنیادین قصهگویی و همچنین یکی از ارزشمندترین اهداف قصهگویی در هر دو شیوه یعنی ترویج این سنت دیرینه در هر دو شیوه به نوعی برآورده میشود. اما داستان در اجرا کمی متفاوت میشود. قصهگو در مراکز با قوانین و ضوابط کمتری درگیر است. مخاطب با تعداد کمتری در اختیار اوست بنابراین قصهگو غیررسمیتر است. ممکن است با مخاطب خود ارتباط صمیمانهتری برقرار کند. قصه را قطع کند به گفتوگو بنشیند، ممکن است در انتخاب قصه آن سختگیری لازم را نداشته باشد و به اصطلاح کتابخانهایی قصهگویی کند. اما در جشنواره و با حضور داوران و ناظران و قوانین موجود، قصهگو رسمیتر و قانونمندتر عمل میکند. بدون شک یکی از اهداف اصلی او انتخاب شدن و مورد توجه قرار گرفتن است. استرس و اضطراب میتواند بر جو قصهگویی مستولی شود، ممکن است قصهگویی را به سمت نمایشی شدن (نمایش نه به معنای حرکات نمایشی به معنای مصنوعی شدن) ببرد. بنابراین باید به شدت قصهگویی مورد آسیبشناسی قرار بگیرد تا این آسیبها به آن وارد نشود. در عین حال همین موارد موجب میشود قصهگویی خلاقانه شود و قصهگو تلاش کند راههای جدیدی برای زیباتر شدن کارش خلق کند. در مجموع در هر دو حالت قصهگو باید وظیفه اصلی خود یعنی برقرار ارتباط و ایجاد عاطفه و حس و انتقال مفهوم را انجام دهد. فارس: آیا شرکت افراد در سنین سالهای آغاز مدرسه در جشنواره لطمهای به اهمیت قصهگویی در جشنوارهها نمیزند؟ کلا با شرکت کودک در جشنوارههای رقابتی موافق نیستم. کودک باید قصه بشنود و لذت ببرد، در جادوی قصه غرق شود و با سحر کلام آن به سفر رود و در دنیای خیال غوطه بخورد، درگیر کردن او با قوانین فقط این لذت را از او میگیرد و خود رقابت و جایزه و برنده شدن، درست مثل نمره و مدرسه است و همان حس بد و تجربه تلخ را بر او باقی می گذارد. بنابراین همیشه ترجیح دادهام که بگذاریم بزرگترها برای کودکان قصه بگویند. فارس؛ در این دوره داوران جشنواره از بین مربیان با تجربه قصهگویی انتخاب شدهاند ضمن احترام به این انتخاب، نظر خود را در این باره بفرمایید.. سالهای قبل داورانی خارج از بدنه کانون همکاران و شرکت کنندگان در جشنواره را قضاوت و داوری میکردند آیا این روال کمکی به جشنوارههای قصهگویی کرد؟ چه از حیث حضورشان به معنی تحمیل نظریههای شخصی خود در انتخابها، چه از نظر دربرگیری فضای فرهنگی بیشتر و بازتاب قصهگویی در خارج از چارچوب و جهان معنای کانون پرورش فکری در محافل فرهنگی و هنری حرکت ارزشمندی در کانون آغاز شده است که امیدوارم ادامه یابد. این ارزشگذاری به مربیانی که سالها در مراکز با تاروپود خود تمام مسایل را درک کردهاند، بیشک مفید خواهد بود. از دو جهت، مربی ارزشگذاری خواهد شد و احساس تعلق سازمانی بیبشتری خواهد نمود و تجربیات مربی که چندین سال است که به جشنواره رفته، قصه گفته و قصه شنیده مبادله خواهد شد قطعا در رابطه با تحمیل نظرات برخی داوران با توجه به تجربیات و شنیدهها چندان مطلوب نبود تا جایی که همه دیدیم داوران خارج از بدنه کمک چندانی نتوانستند بکنند. البته ورود نظرات و دیدگاههای جدید به شرط آشنایی و داشتن اندیشه و دیدگاه مشترک و دانش کافی همیشه کارساز است اما حضور آنها برای به اصطلاح بازتاب قصهگویی به خارج از مرزهای کانون هم چنانچه میبینیم تاثیر قابل قبولی نداشته است و این کار تنها با تبلیغات حرفهایی در رسانهها و فضای مجازی اتفاق خواهد افتاد و بیشک یک کار حرفهای را خواهد طلبید. فارس؛ آموزش و پرورش، نهاد کتابخانهها، سازمان فرهنگی شهرداریها، کانون مساجد و دیگر ارگانهای فرهنگی هم در حال انجام موازیکاری و برگزاری جشنوارههای قصهگویی در سطح شهر و استان هستند نظر شما در این باره چیست؟ همه این دستگاههای فرهنگی میتوانند دست به دست هم بدهند و باهم یک جشنواره با کیفیتتر برگزار کنند در حالیکه ما کانونیها معتقد هستیم برگزاری جشنواره قصهگویی توسط دیگر ارگانها کپیکاری دست هزارم از روی دست کانون است، اشاعه فرهنگ قصهگویی که با توجه به رشد بیرویه تکنولوژی در حال از بین رفتن است نیاز به همت بزرگ برای پاسداشت و نگهداشت آن دارد لذا همکاری تمام واحدهای فرهنگی و غیره را میطلبد. اینکه سایر نهادها هم در این راستا قدم برداشتهاند لزوما نشانه بدی نیست، فقط نیاز به بازنگری و تولیگری دارد، این حرکت میتواند به یک نهضت ملی تبدیل شود و یک نماد فرهنگی بزرگ کشوری شود و کانون به عنوان قدیمیترین ارگان بنیانگذار قصهگویی متولی این امر شود و سایر نهادها در کنار کانون این مهم را به سامان برسانند. بیشک این موضوع انقدر بزرگ هست که بشود با همدلی آن را به سرانجامی که شایستهاش است، رساند. نود ثانیهای بخش نود ثانیهای چند سالی است که به این جشنواره اضافه شده است. به نظر بنده با اینکه تنوع زیادی دارد اما هنوز معیار و ملاکهای آن مشخص نیست و باز هم بحث رقابت در آن موجب ایجاد حس رقابت در بین شرکت کنندگان که عمدا کودکان هستند شده است. حضور اعضای آزاد و مادر بزرگها و پدر بزرگها در جشنوارههای قصهگویی از بهترین قسمتهای این رویداد است که متاسفانه امسال فقط در بخش استانی برگزار میشود. پیشنها میکنم این عزیران دوباره به بخش بینالمللی برگردند. انتهای پیام/2330/71
شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید